يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يَا ذَا الْجُودِ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَيْتَهُ وَ هُوَ عِنْدَكَ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ. 

 

اى صاحب نعمت و كرم،اى داراى جود،اى برگزيننده محمّد و اى ياور او،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و بر من بيامرز هر گناهى كه شماره نمودى‏اش،و آن پيش تو در كتابى آشكار است.

وداع با ماه رمضان

همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز

شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز

دهه آخر ماه اول راه سحر است

بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز

عیب چشم است اگر اشک ندارد،ور نه

سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز

کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم

یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز

گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است

او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز

گریه ام صرف تهی بودن اشکم نیست

دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز

وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت

باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز

یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد

کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز

هر قدر این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی

دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز

تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است

رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز

هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی

همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز

 علی اکبر لطیفیان

 

 

شب قدر است. قیامت گناه سوزی است. این شب از هزاران ماه برتر است. از هزاران ماه برتر است، از هزاران خورشید. این شب را باید با دم زنده گر و مسیحایی آن، احیا بگیریم و احیا شویم. این شب را باید عقده پرواز را در این سرای خاکی و این قفس خویشتن پرستی بگشاییم، باید از شور و غوغای تهی که عمری است ما را می آزارد، خالی شویم تا به جرگه عشاق بپیوندیم.

در سایه قرآن بنشینیم و خدا را به کلمات وحی سوگند دهیم. اشک آلود و پر شکسته به گوشه ای از مسجد پناه بریم، نام او را تکرار کنیم. و چه شیرین است خلوت کردن با او آن هنگام که آغوش رحمت می گشاید و بندگانش را که قرآن کریمش را بر سر گرفته اند، به تماشای می نشیند. آری شب قدر است و باید قدرش را دانست. باید سر بر شانه های قدر نهاد و عاشقانه نجوا کرد و در آسایش آن آسود. شب قدر، گرامی ترین شب آفرینش را پاس بداریم.

السلام علیک یا امیرالمومنین(ع)

 

مسجد، خموش و شهر پر از اشک بی‌صداست
 ای چاه خون گرفته کوفه علی کجاست؟
 
ای نخل‌ها که سر به گریبان کشیده‌اید
 امشب شب غریبی و تنهایی شماست
 
دل‌ها تمام، خیمه آتش گرفته‌اند
 صحرای کوفه شام غریبان کربلاست
 
امشب علی به باغ جنان پیش فاطمه است
 اما دل شکسته او در خرابه‌هاست
 
سجاده بی‌امام و زمین‌ لاله‌گون ز خون
 مسجد غریب مانده و محراب، بی‌دعاست
 
باید گلاب ریخت پس از دفن، روی قبر
 امشب گلاب قبر علی اشک مجتباست
 
تو از برای خلق جهان سوختی علی!
 اما هزار حیف که دنیا تو را نخواست
 
ای چاه کوفه اشک علی را چه می‌کنی
 دانی چقدر قیمت این در پربهاست؟
 
باید به گریه گفت: علی حامی بشر
 باید به خون نوشت: علی کشته خداست
 
هر لحظـه در عزای علی تا قیام حشر
 «میثم» هزار بار اگر جان دهد رواست

***استاد سازگار***

منبع:http://tishehayeashk.parsiblog.com  

به مناسبت شهادت حضرت علی (ع)

آنانکه عابدند به وقت اذان خوشند
آنانکه زاهدند به یک تکه نان خوشند

از هر دو تا نگار یکی ناز می کند
عشاق روزگار یکی در میان خوشند

نانی که می پزند به همسایه میرسد
این خانواده با خوشی دیگران خوشند

این سفره دارها که شدم میهمانشان
بعد ازبیا، برو ست، ولی با بمان خوشند

ما می خوریم و اهل کرم شکر میکنند
با این حساب بیشتر از میهمان خوشند

جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده
عشاق با معامله های گران خوشند

با اخم خویش راه فرار مرا ببند
صیاد اگر علیست همه با کمان خوشند

منبع:http://tishehayeashk.parsiblog.com
***علی اکبر لطیفیان***

به مناسبت میلاد امام حسن مجتبی (ع)

خورشید گرم ظهرهای آسمان هستی
تا صبح تا شب تا سحر پیشم بمان هستی


تو ممکن نا ممکنی های هر امکانی
در ناگهانِ نیستی ها ناگهان هستی

تنها تو با زخم زبان ها خوش زبانی و
تنها تو با نامهربانی ها مهربان هستی

آنان که می گفتند تو باقی نمی مانی
رفتند و رفتند و ... تو اما همچنان هستی

وقت عبورت کوچه ی ما بند می آید
تو یوسف پیغمبر در این زمان هستی

باید برای تو عقیقه کرد بسیاری
آخر تو خیلی در نگاه این و آن هستی

اصلاً مزار تو برای ما خودش روضه است
یعنی همین که سال ها بی سایبان هستی

گیرم جواب گرمی ات را سرد می دادند
تو گرمی خورشید ظهری تو همان هستی


***علی اکبر لطیفیان***

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com