السلام علیک یا سید الساجدین(ع)

شعر از: افشین علاء

منبع: تیشه های اشک

 پیش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی‌رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد
بی‌ تو آن خیمه زندان من بود


ادامه نوشته

خبری نیست که نیست...

 شعر از: مهدي زنگنه

بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست

به تن این همه سردار سری نیست که نیست

 

بنویسید که  خورشید  به  گودال  افتاد

و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست

 

آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد

زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست

 

یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد

پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست

 

یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد

چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست

 

تازیانه به تسلای یتیمی آمد

تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست

 

خونی چکید و ...

خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت
بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت
آبی که دستبوس عطش بود شعله زد
آتش، سراغ خیمه ی رنگین کمان گرفت
ابری برای گریه نیامد ولی زسنگ
خون، غنچه غنچه خاک تو را در میان گرفت
" اسبی ز سمت علقمه آمد" دگر بس است
تیری امام آینه ها را نشان گرفت
مانده است در حکایت این سوگ، شعر من
چندان که جسم سوخت و آتش به جان گرفت
از آخرین شراره چنین می رسد به گوش:
باید تقاص عافیت از کوفیان گرفت

سید ضیاء الدین شفیعی

منبع: تیشه های اشک

بیا که گریه کنم...

ماه محرم

بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را
بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را

دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح
بنالم از سر شب روضه‌های مادر را

پریده خواب رباب از خیال حرمله باز
گرفته است به چادر گلوی اصغر را

خدا کند که بمیرم در این شب و فردا
که روی نیزه نبینم سر برادر را

خدا کند که نبیند دو چشم مبهوتم
به زیر بوسه‌ی نیزه، تنی مطهّر را

خدا کند که نبینم به روی تشت طلا
جسارت نوک چوب و لبان پَرپَر را


شاعر: حسن لطفی

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

 

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

یا قمر بنی هاشم

شاعر: حسین علاء الدین

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم

میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم

دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"

ادامه نوشته

شب هشتم: حضرت علی اکبر (ع)

شاعر: علی اکبر لطیفیان

منبع: سایت تیشه های اشک

دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است
نازها از پسر خویش کشیدن سخت است

سر زانو کمکم کرد که پیدات کنم
ورنه کار از کمر خویش کشیدن سخت است

مشکل این است بغل کردن تو مشکل شد
تکه ها را به بر خویش کشیدن سخت است

خواستی این پدر پیر خضابی بکند
خون دل را به سر خویش کشیدن سخت است

ادامه نوشته

شب هفتم: حضرت علی اصغر(ع)

شاعر: محمد سهرابی

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

فراز منبر دستت کلیم خواهم شد
زبان بگیر که من هم دو نیم خواهم شد

به گیسوان رقیه قسم که پشت سرت
نماز خوان اذان نسیم خواهم شد

به نصّ آیه ی ایاک نعبد تو قسم
به امتداد سنان مستقیم خواهم شد

مرا ز شیر گرفتند و زود فهمیدند
که از لبت چو برادر سهیم خواهم شد

ادامه نوشته

شب ششم : قاسم بن الحسن(ع)

شاعر: حسن لطفی

 منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود
یعنی عمو برای تو بابا نمی شود
ای مهربان خیمه ، حرم را نگاه کن
عمه حریف گریه ی زنها نمی شود
تا جان نداده مادرت از جا بلند شو
زخم جگر به گریه مداوا نمی شود
باید مرا به سمت حرم با خودت بری
من خواستم که پا شوم اما نمی شود

ادامه نوشته

شب پنجم: روضه عبدالله بن الحسن(ع)

 

یک نفس آمده ام تا که عمو را نزنی
که به این سینه مجروح تو با پا نزنی
ذکر لا حول ولا از دو لبش می بارد
با چنین نیزه سر سخت به لبها نزنی
عمه نزدیک شده بر سر گودال ای تیغ
می شود پر به سوی حنجره حالا نزنی
نیزه ات را که زدی باز کشیدی بیرون
می زنی باز دوباره شود آیا نزنی
نیزه ات را که زدی باز نمی شد حالا
ساقه نیزه خونین شده را تا نزنی
من از این وادی خون زنده نباید بروم
شک نکن این که پرم را بزنی یا نزنی
دست و دل باز شو ای دست بیا کاری کن
فرصت خوب پریدن شده درجا نزنی


***علیرضا لک***

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

شب چهارم: روضه طفلان حضرت زینب(س)

شاعر: علی اکبر لطیفیان

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

تن من را به هوای تو شدن ریخته اند
علی و فاطمه در این دو بدن ریخته اند

جلوه واحده را بین دو تن ریخته اند
این حسینی است که در غالب من ریخته اند

ما دو تا آینه رو به روی یکدگریم
محو خویشیم اگر محو روی یکدگریم

ادامه نوشته

شب سوم: روضه حضرت رقیه(س)

 

از شوق دیدار تو بابا پر گرفتم

یعنی که جان تازه در پیکر گرفتم

 

چشم انتظار دیدن روی تو بودم

شکر خدا رأس تو را در بر گرفتم

 

حرفی نگفته در میان سینه دارم

بغضم شکست و روضه را از سر گرفتم ...

 

...وقتی که با صورت زمین خوردم ز ناقه

دردی شبیه پهلوی مادر گرفتم

 

از ضرب آن سیلی که نور دیده ام بُرد

در صورتم یک شاخه نیلوفر گرفتم

 

چادر نمازم را به زور از من گرفتند

حالا به جایش آستین بر سر گرفتم ...

 

... از کنج این ویرانه تا معراج رفتم

وقتی که بوسه از رگ حنجر گرفتم

 

فهمیده ام کنج تنور خانه بودی

بیخود نشد که بوی خاکستر گرفتم ...

 

... انگشتری زیبا برایت می خرم من

وقتی ز دست ساربان زیور گرفتم ...

 

محمد فردوسی

منبع: http://sebteyn.blogfa.com

شب دوم: ورود کاروان به کربلا

وقتی نسیم می وزد، این بوی سیب چیست؟
این سرزمین تیره و گرم و غریب چیست؟
بی اختیار باز دلم شور می زند
با من بگو گواه دل بی شکیب چیست؟
شاید رباب بشنود آرام تر بگو
آن تیرهای چله نشین مهیب چیست؟
حالا که تیغ خنجرشان برق می زند
فهمیده ام که معنی شیب الخضیب چیست
مادر مرا سپرده به تو جان مادرم
آوارگی و یا که اسارت نصیب چیست؟

***حسن لطفی***

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

 

السلام علیک یا ابا عبدالله

ارباب صدای قدمت می آید/هنگامه اوج ماتمت می آید

ما در تب داغ غم تو می سوزیم /یک بار دگر محرمت می آید

 

هیئت دخیل العباس(ع) برگزار می کند:

مراسم عزاداری دهه اول محرم

هرشب ساعت ۱۹:۳۰

همراه با کسب فیض از محضر سخنرانان و مداحان اهل بیت (ع)

و قرائت زیارت پرفیض عاشورا

شب اول: شهادت حضرت مسلم(ع)

شاعر:***علی اکبر لطیفیان***

باور نمی کردم گذرها را ببندند
من را که می بینند درها را ببندند

خورشید بودم زیر نور ماه رفتم
جان خودت تا صبح خیلی راه رفتم

در شهر کوفه کوچه گردی کم نکردم
این چند شب یک خواب راحت هم نکردم

ادامه نوشته

روضه شروع شد

روضه شروع شد دل ما را بیاورید
سرمایه ام، سلاح بکا را بیاورید

یک سال میشود که پرم وا نمیشود
دستم به آسمان تو بالا نمیشود

یک سال میشود که دلم خاک خورده است
این چشم خشک راه به جایی نبرده است

حالا شروع تازه برایم فراهم است
تحویل سال سوخته گان از محرم است


***حسن کردی***

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

 

ادامه نوشته

به مناسبت عید غدیرخم

 

شعر از: علی اکبر لطیفیان

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

کار من نیست که بنشینم املات کنم
شان تو نیست که در دفترم انشات کنم

عین توحید همین است که قبل از توبه
باید اول برسم با تو مناجات کنم

سالی یک بار من عاشق نشوم می میرم
سالی یک بار اجازه بده لیلات کنم

همه جا رفتم و دیدم که تو هستی همه جا
تو کجا نیستی ای ماه که پیدات کنم؟

پدر خاکی و ما بچه ی خاکی توایم
حق بده پس همه را خاک کف پات کنم

از تو ای پیر طریقت که سر راه منی
آن قدر معجزه دیدم که مسیحات کنم

ادامه نوشته