خدایا تو کی نبودی که بودنت دلیل بخواهد؟
تو کی غایب بوده ای که حضورت نشانه بخواهد؟
تو کی پنهان بوده ای که ظهورت محتاج آیه باشد؟
...کور باد چشمی که تو را ناظر خویش نبیند.
کور باد نگاهی که دیده بانی نگاه تو را درنیابد.
بسته باد پنجره ای که رو به آفتاب ظهور تو گشوده نشود.
و زیانکار باد سودای بنده ای که از عشق تو نصیب ندارد.
...خدای من!
مرا از سیطره ذلتبار نفس نجات ده و پیش از آنکه خاک گور، بر اندامم بنشیند از شک و شرک، رهایی ام بخش.
...خدای من!
چگونه ناامید باشم، در حالی که تو امید منی!
چگونه سستی بگیرم، چگونه خواری پذیرم که تو تکیه گاه منی!
ای آنکه با کمال زیبایی و نورانیت خویش، آنچنان تجلی کرده ای که عظمتت بر تمامی ما سایه افکنده....
یا رب! یا رب! یا رب

به مناسبت شهادت مسلم بن عقیل(ع)

برگرد آقا کوفه جای آمدن نیست

مخروبه های شهر جای یاسمن نیست

 

اینجا زمانی عطر و بویی از علی داشت

جان خودم یک ذره بوی بوالحسن نیست

 

این ها تماما نامه هاشان کذب محض است

دیدم که اینجا یک نفر هم پشت من نیست

 

خوب است آدم در دیار خود بمیرد

برگرد آقا مکه ؛اینجا که وطن نیست

 

نگذار دلشوره وجودش را بگیرد

چون کوله بار خواهرت غیر از محن نیست

 

باشد بیا ؛ اهل و عیالت را نیاور

آقای من ولله کوفه جای زن نیست

 

من بیشتر فکر حضور دخترانم

چون در میان کوفه کم دست بزن نیست

 

این ها تماما با تو قصد جنگ دارند

با اصغرت هم جنگ اینها تن به تن نیست

 

اینجا حیا و غیرت و ایمان ندارند

می بینی آخر بر تنت هم پیرهن نیست

 

برگرد ؛ اینجا صحبت از قتل است و غارت

پایان کار خیمه ات جز سوختن نیست

 

مهدی نظری

منبع: http://sebteyn.blogfa.com/

 

السلام علیک یا باقر العلوم (ع)

باز روزی ما غم است آقا

اشک با دیده محرم است آقا

 

فرصت گریه با امام زمان

باز امشب فراهم است آقا

 

پای آن غصه ها که خوردی تو

من اگر جان دهم کم است آقا

 

تو عزادار کربلا هستی

تا که این عالم ،عالم است آقا

 

آری آری شب عزای شما

پیشواز محرم است آقا

 

تا قیامت به پیش چشمانت

رأس بر نی مجسم است آقا

 

چشم تو یاد کربلا دریاست

همه روزهایت عاشوراست

 

می روی یاد کودکی از حال

پیر کرده تو را غم گودال

 

یاد آن خاطرات بارانی

کربلایی شده منا ده سال

 

با غرورت چه کرده مرد صبور ؟

غارت گوشواره و خلخال

 

داشت در بین خیمه ها می سوخت

پدرت از خجالت اطفال

 

باتو گفته چه قدر اسرار از

دفن آن پیکری که شد پامال

 

وای از این اتفاق ، هم بازیت

پیش چشمان تو شده بی بال

 

کربلا ،کوفه ،شام در دل توست

روضه های رقیه قاتل توست

 

محمد حسین رحیمیان

منبع: http://sebteyn.blogfa.com/

یک آینه که عین حقیقت، مجاز نه!

یک آینه که غرق سکوت و پیام هاست

 

یک سو جلال حضرت خیرالنّسای خلق

یک سو جمال واضح خیرالأنام هاست

 

پیوند پاک سوره ی یاسین و کوثر است

آغار انکشاف تمام ظلام هاست

 

تلفیق نهر کوثر و امواج سلسبیل

هنگام باده نوشی و شرب مدام هاست

 

«حبل متین» گوشه ی جلباب فاطمه

خورده گره به پیرهن «لاانفصام» هاست

 

دست علی به دست«فصلِّ لربّک» است

اشراق آسمانی و صبح امام هاست

 

دیگر نیاز تیغ دو دَم منتفی شده است

زیرا که خطبه خطبه فدک در نیام هاست

 

تا «لَم یَکُن لَهُ کُفُوًا» نزد مرتضاست

خاری به چشم شور جمیع لئام هاست

 

باید گدا شویم و یتیم و اسیرشان

وقت نزول مائده های طعام هاست...

 

بر خانه ای که «تُرفَع» و «یُذکَر» نموده «اسم»،

بر خانه ای که رکن و منا و مقام هاست

 

مجید لشگری

منبع: http://sebteyn.blogfa.com

 

السلام علیک یا جواد الائمه (ع)

ناله وا جگر نزن اینقدر
جگرت را شرر نزن اینقدر

با صدای نفس نفس زدنت
پشت در بال و پر نزن اینقدر

بیشتر می زنند بر روی طشت
ناله بیشتر نزن اینقدر

پشت در هیچ کس به فکر تو نیست
پس سرت را به در نزن اینقدر

صورتت را مکش به روی زمین
خاک را بر قمر نزن اینقدر

سن و سالت نمی خورد بروی
آه! حرف سفر نزن اینقدر

وسط کوچه ات می اندازند
به لب بام سر نزن اینقدر

عمه ات را صدا بزن اما
ناله یا پدر نزن اینقدر

ناله بر شاه کاظمین کجا؟
ولدی گفتن حسین کجا؟


***علی اکبر لطیفیان***

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا(ع)

مولا به در تو رو نهادم امشب من آمده ام برس بدادم امشب
ای رافت کل امام هشتم لطفی کز رنج و محن ز پا افتادم امشب

السلام علیک یا اخت الرضا(ع)

به یمن میلادت، ذره ذره نور می‏شویم و قطره قطره حضور، و دل را به سرای کرامتت دخیل می‏بندیم تا در روز مقدس تولد تو با دست‏های پاکت تطهیر شویم.

 

به مناسبت میلاد حضرت فاطمه معصومه (س)

شاعر: علی اکبر لطیفیان

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

تا به معراج تقرب برسانند مرا
عقب قافله باید بکشانند مرا

وقف سرگرمی طفلان سر کوچه شدم
حرجی نیست که دیوانه بخوانند مرا

جای تسبیح می تازه زمین میریزد
سر سجاده اگر که بتکانند مرا

تا که در محضر یارم مکانم بالاست
چه خیالیست که پایین بنشانند مرا

بارها جان مرا تا به لبم می آرد
تا که یک بار سلامی برسانند مرا

شد پناهِ همگان هر که پناهنده ی اوست
سگِ اصحابم و از خویش بدانند مرا

از همه دور کن و از حرمت دور مکن
پس  نرانید مرا تا که نرانند مرا

جان من عاریه ای بود که نذرش کردم
بگذارید که امشب بستانند مرا

جان به هر حال قرار است که قربان بشود
پس چه خوب است که قربان کریمان بشود

حرم امن تو کافی است هراسان شده را
مثل شه راه بده آهوی گریان شده را

دل سپردیم به آن معجزه ی چشمانت
تا که آباد کنی خانه ی ویران شده را

مِهر تو باعث خاموشی آتشـدان است
خارج از دست خلیل است ، گلستان شده را

گندم ری به تنور کرمت پخته شود
از تو داریم پس این مزرعه ی نان شده را

ادامه نوشته

منم آن دل که ز داغ تو به دریا می زد...

منم آن دل که ز داغ تو به دریا می زد
روضه اش شعله به دامان ثریا می زد

موسپیدی که دو دستش به طنابی بستند
پیرمردی که نفس در پی آنها می زد

آن طرف گریه ی طفلان من و در این سو
خنده بر بی کسی ام دشمن زهرا می زد

نیمه جانی که در آتش پی گلهایش بود
شعله وقتی ز در سوخته بالا می زد...

آه از آن بزم شرابی که به یادم آورد
داغ آن زخم که نامرد به لبها می زد

یاد آن طفل که زنجیر تنش مانع بود
تا ببیند که لب چوب کجا را می زد...

همه ی قدرت خود جمع نمود، اما دید
خیزران را به لب زخمی بابا می زد...

ترکه اش گاه به رخ گاه به دندان می خورد
در عوض عمه ی ما بود که خود را می زد...

***حسن لطفی***

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

 

يَا ذَا الْمَنِّ وَ الطَّوْلِ يَا ذَا الْجُودِ يَا مُصْطَفِيَ مُحَمَّدٍ وَ نَاصِرَهُ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْ لِي كُلَّ ذَنْبٍ أَحْصَيْتَهُ وَ هُوَ عِنْدَكَ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ. 

 

اى صاحب نعمت و كرم،اى داراى جود،اى برگزيننده محمّد و اى ياور او،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست،و بر من بيامرز هر گناهى كه شماره نمودى‏اش،و آن پيش تو در كتابى آشكار است.