به مناسبت شهادت حضرت رقیه (س)

دوباره پر زده سویت دل کبوتری ام
دوباره سر زده ای تو به خواب آخری ام
خیال روی تو را با بهشت عوض نکنم
مرو به خواب کسی این منم که مشتری ام
به دختری که نکرد اعتنا به من گفتم
مرا که دختر عشقم مگیر سرسری ام
سرور سینۀ من دیدن سر باباست
به پای نیزه نشستن کمال سروری ام
هزار مرتبه خواندم دعا بیایی تو
کنون که آمده ای باز هم نمی بری ام؟
ای آفتاب دل فاطمه نگاهم کن
ببین که صورت من گشته رنگ روسری ام
قدی خمیده و خیری ندیدن از مردم
کبودی تن من گشته ارث مادری ام
به پیش چشم ترم چوب بر لبت می خورد
ببین پدر که شکسته غرور حیدری ام
برای اهل خرابه پدر اذان گفتم
صدا زدم که بدانید علی اکبری ام

شاعر : مجتبی شگریان همدانی

به مناسبت میلاد امام محمد باقر(ع)

شاعر: حسین ایمانی

منبع: تیشه های اشک

باید به فکر قافیه های جدید بود
در شهر غمزده به هوای امید بود
 
باید به مثنوی پر و بال عقاب داد
شوری برای خلقت یک انقلاب داد

باید تلنگری به تکاپوی سینه زد
با بیت های شعر پلی تا مدینه زد

ادامه نوشته

السلام علیک یا سید الساجدین(ع)

شعر از: افشین علاء

منبع: تیشه های اشک

 پیش چشمم تو را سر بریدند
دست‌هایم ولی بی‌رمق بود
بر زبانم در آن لحظه جاری
«قل اعوذ برب الفلق» بود
گفتی: آیا کسی یار من نیست؟
قفل بر دست و دندان من بود
لحظه‌ای تب امانم نمی‌داد
بی‌ تو آن خیمه زندان من بود


ادامه نوشته

خبری نیست که نیست...

 شعر از: مهدي زنگنه

بنویسید که جز خون خبری نیست که نیست

به تن این همه سردار سری نیست که نیست

 

بنویسید که  خورشید  به  گودال  افتاد

و پس از شام غریبان سحری نیست که نیست

 

آتش از بال و پر سوخته جان میگیرد

زیر خاکستر ما بال و پری نیست که نیست

 

یک نفر سمت مدینه خبرش را ببرد

پس از این ام بنین را پسری نیست که نیست

 

یا به آن مادر سرگشته بگویید: نگرد

چون ز گهواره ی اصغر اثری نیست که نیست

 

تازیانه به تسلای یتیمی آمد

تازه فهمید که دیگر پدری نیست که نیست

 

خونی چکید و ...

خونی چکید و حنجره ی خاک جان گرفت
بغضی شکست و دامن هفت آسمان گرفت
آبی که دستبوس عطش بود شعله زد
آتش، سراغ خیمه ی رنگین کمان گرفت
ابری برای گریه نیامد ولی زسنگ
خون، غنچه غنچه خاک تو را در میان گرفت
" اسبی ز سمت علقمه آمد" دگر بس است
تیری امام آینه ها را نشان گرفت
مانده است در حکایت این سوگ، شعر من
چندان که جسم سوخت و آتش به جان گرفت
از آخرین شراره چنین می رسد به گوش:
باید تقاص عافیت از کوفیان گرفت

سید ضیاء الدین شفیعی

منبع: تیشه های اشک

بیا که گریه کنم...

ماه محرم

بیا که گریه کنم لحظه‌های آخر را
بخوان ز چشم ترم حال و روز خواهر را

دلم قرار ندارد بیا که تا دم صبح
بنالم از سر شب روضه‌های مادر را

پریده خواب رباب از خیال حرمله باز
گرفته است به چادر گلوی اصغر را

خدا کند که بمیرم در این شب و فردا
که روی نیزه نبینم سر برادر را

خدا کند که نبیند دو چشم مبهوتم
به زیر بوسه‌ی نیزه، تنی مطهّر را

خدا کند که نبینم به روی تشت طلا
جسارت نوک چوب و لبان پَرپَر را


شاعر: حسن لطفی

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

 

ای اهل حرم میر و علمدار نیامد

یا قمر بنی هاشم

شاعر: حسین علاء الدین

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

رخصت بده از داغ شقایق بنویسم
از بغض گلوگیر دقایق بنویسم

میخواهم از آن ساقی عاشق بنویسم
نم نم به خروش آیم و هق هق بنویسم

دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
"ای اهل حرم میر و علمدار نیامد"

ادامه نوشته

شب هشتم: حضرت علی اکبر (ع)

شاعر: علی اکبر لطیفیان

منبع: سایت تیشه های اشک

دل ز قرص قمر خویش کشیدن سخت است
نازها از پسر خویش کشیدن سخت است

سر زانو کمکم کرد که پیدات کنم
ورنه کار از کمر خویش کشیدن سخت است

مشکل این است بغل کردن تو مشکل شد
تکه ها را به بر خویش کشیدن سخت است

خواستی این پدر پیر خضابی بکند
خون دل را به سر خویش کشیدن سخت است

ادامه نوشته

شب هفتم: حضرت علی اصغر(ع)

شاعر: محمد سهرابی

منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

فراز منبر دستت کلیم خواهم شد
زبان بگیر که من هم دو نیم خواهم شد

به گیسوان رقیه قسم که پشت سرت
نماز خوان اذان نسیم خواهم شد

به نصّ آیه ی ایاک نعبد تو قسم
به امتداد سنان مستقیم خواهم شد

مرا ز شیر گرفتند و زود فهمیدند
که از لبت چو برادر سهیم خواهم شد

ادامه نوشته

شب ششم : قاسم بن الحسن(ع)

شاعر: حسن لطفی

 منبع: http://tishehayeashk.parsiblog.com

چشمی که بسته ای به رخم وا نمی شود
یعنی عمو برای تو بابا نمی شود
ای مهربان خیمه ، حرم را نگاه کن
عمه حریف گریه ی زنها نمی شود
تا جان نداده مادرت از جا بلند شو
زخم جگر به گریه مداوا نمی شود
باید مرا به سمت حرم با خودت بری
من خواستم که پا شوم اما نمی شود

ادامه نوشته